شازده کوچولو

شازده کوچولو پرسید: تو که هستی؟ چه خوشگلی! 

 روباه گفت: من روباه هستم.  

شازده کوچولو به او تکلیف کرد که بیا با من بازی کن. من آنقدر غصه به دل دارم که نگو.  

روباه گفت: من نمی‌توانم با تو بازی کنم. مرا اهلی نکرده‌اند. 

 شازده کوجولو آهی کشید و گفت: ببخش!  

اما پس از کمی تأمل باز گفت: اهلی کردن یعنی چه؟ 

 روباه گفت: اهلی کردن چیز بسیار فراموش شده‌ای است یعنی علاقه ایجادکردن

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.