جان سنفورد در کتاب (یارپنهان)
تفاوت آدمها و انسان ها:
آدم ها زنده هستند
انسان ها زندگی میکنند !
آدم ها میشنوند
انسان ها گوش میدهند
آدم ها میبینند
انسان ها عاشقانه نگاه میکنند!
آدم ها در فکر خودشان هستند
انسان ها به دیگران هم فکر میکنند !
آدم ها میخواهند شاد باشند
انسان ها میخواهند شاد کنند!
آدم ها، اسم اشرف مخلوقات را دارند
انسان ها، اعمال اشرف مخلوقات را انجام می
دهند
آدم ها٬ آدم بدنیا آمده اند و انتخاب کرده اند که آدم بمانند...
انسان ها تغییر کردن را پذیرفته اند تا انسان شوند
آدم ها وانسان ها هردو انتخاب میکنند....
اینکه آدم باشند یا انسان انتخاب با خودشان است...
«نیازی نیست انسان بزرگی باشیم...
انسان بودن خود نهایت بزرگیست...! »
می توان تلخ تر از دوری ات
اندوهی را تصور کرد؟
گُمان می کنم نه!
وَ اما جواب تو آری ست ..
می شد تورا نداشت
می شد پیش تر از اینها
دستت را از دست داد ..
تو از من جلوتر ایستاده ای
به اندازه ی خوابِ نوزادی در گهواره
به قدری که آفتابِ فردا را پیش از من نوازش کنی
تو راست می گفتی
می شد تلخ تر هم این روزها می گذشت
بماند که این فصل
بی تو گذشت ..
تــــو را می خواهم برای پنجاه سالگی
شصت سالگی
هفتاد سالگی
تــــو را می خواهم برای خانه ای که تنهاییم
تو را می خواهم برای چای عصرانه
تلفن هایی که می زنند
و جواب نمی دهیم
تــــو را می خواهم برای تنهایی
تو را می خواهم وقتی باران است
برای راهپیمایی آهسته ی دوتایی
نیمکت های سراسر پارک های شهر
برای پنجره ی بسته
و وقتی سرما بیداد می کند ...
تــــو را میخواهم برای
پرسه زدن های شب عید
نشان کردن یک جفت ماهی قرمز
تــــو را میخواهم
برای صبح
برای ظهر
برای شب